لغت “Obsess” به معنای شدیداً مشغول کردن، تحت تأثیر قرار دادن و یا مشغول کردن به شدت به چیزی است. تلفظ این لغت به صورت /əbˈsɛs/ است.
این لغت در موارد مختلفی مانند روانشناسی، پزشکی، فرهنگ و هنر به کار میرود. به عنوان مثال، در روانشناسی، افرادی که به شدت به یک فکر یا ایده مشغول هستند، ممکن است به عنوان فردی که “obsessed” است، شناخته شوند. در پزشکی، این لغت برای توصیف بیماریهایی مانند اختلال وسواسی-جبری (OCD) استفاده میشود. در فرهنگ و هنر، این لغت برای توصیف فردی که به شدت به یک هنرمند، فیلم، کتاب و غیره علاقهمند است، به کار میرود.
مترادفهای این لغت شامل عباراتی مانند “preoccupy”، “consume” و “dominate” هستند. متضادهای آن شامل عباراتی مانند “ignore” و “neglect” هستند.
ریشهشناسی این لغت به واژهی لاتین “obsessus” با معنای “مشغول شدن به چیزی” بازمیگردد. این واژه از فعل لاتین “obsidere” به معنای “نگه داشتن، محاصره کردن” گرفته شده است.
اولین مورد استفاده از این لغت در قرن هفدهم میلادی بوده است. در گرامر، این لغت به عنوان فعل به کار میرود و میتواند با اسم یا ضمیر مفعول همراه شود. به عنوان مثال: “She was obsessed with the idea of becoming a famous singer” (او به ایدهی تبدیل شدن به یک خوانندهی مشهور شدیداً علاقهمند بود).